مدح و ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
ای طلـوع صبـحـدم نـور دگـر آوردهای آفـتابی بهـتر از شمس و قـمـر آوردهای شاهدی از جان و دل محبوبتر آوردهای یـا کـه وجـه الله بر اهـل نـظـر آوردهای مصـلـح کـل حجّـت ثانی عشر آوردهای مهدی موعود کز خلق خـدا او را سـلام آسمان امشب چه سیمای تو روحانی شده دامنت چون قلب نرگس پاک و نورانی شده سـیـنـهات لـبـریـز از انـوار ربّـانـی شده صحنههایت روضۀ سر سبز رضوانی شده مـاه بـا لـبـخـنـد، گـرم نـور افـشانی شده تا طلوع صبـح دور سـامـره گردد مـدام ای زمین آغوش جان بگشا که جانان است این سامره تطهیر کن خود را که قرآن است این آسمان در بر بگیرش یک جهان جان است این سیزده معصوم را روح است و ریحان است این قلب قرآن، هستی دین، رکن ایمان است این خود امام و یـازده آبـاء مـعصومش امام ای ز آوای تو قرآن مفتخر قرآن بخوان ای دمت از فیض عیسی خوبتر قرآن بخوان ای شده پروانهات مرغ سحر قرآن بخوان ای یگـانه مصلح کـلّ بشر قـرآن بخوان ای نوایت خوشتر از جان، بر پدر قرآن بخوان تا بـبـوسـد لـعـل لبـهـای تو را با احترام سامره جان شد که این نوزاد جانان من است نرجس پاکیزه دامان گفت ریحان من است عسکری بوسید لبهایش که قرآن من است عیسی مریم به وجد آمد که این جان من است شب ندا در داد این ماه فروزان من است صبح گفتا از زمین تابید خورشیدم به بام پاک جسم و پاک جان و پاک باب و پاک مام سر و قد؛ گل چهره؛ شورانگیز لب؛ شیرین کلام کبریایی جاه و احمد طینت و حیدر مقام فـاطـمی خو، مجـتـبایی حلم؛ ثـارالله قـیام مو کمند و ابرویش شمشیر و مژگانش سهام تا کهاش گردد شکار و تا کهاش افتد به دام کعبه میخندد که آغاز ظهورش در من است مکّه میبالد که آثار عبورش در من است کوفه مینازد که تشریف حضورش در من است کربلا گوید که اشک و سوز و شورش در من است دل ندا در داد کاین خورشید نورش در من است جان به طوف مهد او چون زائر بیتالحرام دُرّ دنـدان پـیـمـبـر انـتـظـارش میکـشـد صورت خونین حـیدر انتظارش میکشد سیـنـۀ مـجـروح مادر انتظارش میکشد مجـتـبی با سوز دیگر انتظارش میکشد زخـم ثـارالله به پیکـر انتـظارش میکشد تـا نـیـایـد او نـیـابـد زخـم قــرآن الـتـیـام ای ز پشت ابر غیبت خلق را خورشید و نور ای فروغت کرده پیش از خلقت عالم ظهور ای وجودت غایب و خلق جهانت در حضور یابن کوثر یابن طاها یابن یاسین یابن طور تو به ما نزدیکتر از مایی و ما از تو دور ما ز تو اعـمـی و تو پیداتر از مـاه تمام باغـبـانـا بار دیگـر در گـلستان باز گرد یوسفا از چاه کنعان سوی کنعان باز گرد موسیا بر کُشتن فرعون و هامان باز گرد عیسییا تا جان دهی بر جسم بیجان باز گرد احـمـدا بر یـاری اسلام و قرآن باز گرد حـیـدرا در دست تو زیباست تیـغ انتـقام کعـبۀ کعـبه؛ صفا بخش صفا؛ رکن حرم آسـمـان جــود، بـاران عـطـا، ابــر کــرم باز آی ای از گل عدلت جهان رشک ارم دین شده بی احترام و کـفر گشته محترم قـبـلـۀ قـومـی نـسـاء و دین افـرادی درم هر حرامی بین حلال و هر حلالی را حرام ای وصالت آرزوی دوستان، هجران بس است ای به باغ آفرینش باغبان، هجران بس است ماه کنعان، آفتاب مصر جان؛ هجران بس است سیّدی الغوث الغوث الامان، هجران بس است مصلح کل مهدی صاحب زمان، هجران بس است تا به کی میثم بریزد بیتو خون دل به جام |